مقدمه
شرکت ها برای بقا نیاز به رشد دارند و آنها نمی توانند تنها از طریق کاهش هزینه ها و تغییر ساختار سازمانی رشد چشمگیری کنند. شرکت ها به خوبی تشخیص می دهند که وفاداری به برند همراه با سطح بالایی از کیفیت هم نمی توانند به تنهایی باعث حفظ مشتری شوند مگر اینکه با نوآوری همراه شوند. به گفته پدرعلم مدیریت پیتر دراکر، تنها دو منبع برای رشد وجود دارد: بازاریابی و نوآوری نوآوری اغلب به عنوان جام مقدس کسب و کار و پیشران اصلی رشد آن دیده می شوند.
نوآوری شرکت ها را مجبور به انطباق با محیط همیشه در حال تغییر و همچنین به آنها توانایی استفاده از فرصت ها رامی دهد. یشه با حفظ مشتری منطبق نیست، مگر اینکه توسط برخی از نوآوری ها پشتیبانی شود.
شرکت ها نیز به خوبی می دانند که رقبا در نهایت محصولات و خدمات جدیدی را به بازار روانه می کنند که برخی از محصولات و خدمات موجود را منسوخ می سازد و محیط رقابتی را تغییر می دهد فلذا جهت مقابله با آن به نوآوری مستمرنیاز است، بدون در نظر گرفتن شرایط اقتصادی فعلی، برای ارائه یک شرکت با مزیت رقابتی پایدار و تمایز خود از رقبا، نوآوری مورد نیاز بوده و البته سوال اصلی این است که: “چطور باید نیازهای نوآوری را مدیریت کنیم؟”
نوآوری و مدیریت پروژه
سالهاست بحثی در مورد این که آیا اصطلاحات “نوآوری” و “مدیریت پروژه” می توانند در هم مورد استفاده قرار گیرند. برخی محققان معتقدند که مدیریت پروژه و مدیریت نوآوری باید به عنوان رشته های جداگانه مورد توجه قرار گیرد.
نیازمندی های یک نوآوری
– پذیرش ریسک قابل توجهی بیشتر از مدیریت پروژه سنتی است.
– درجه ی بالایی از عدم اطمینان
– تمرکز بر اهداف استراتژیک و احتمالا هیچ منظور تجاری وجود ندارد.
– محدودیت ها و پیش فرض های ناشناخته که به طور مداوم تغییر می کنند.
– تصمیم گیری در چشم انداز ناآشنا ومبهم
– اندیشه خلاقانه
– همکاری در همه مرزهای سازمانی
– ارتباط معقول با مشتریان در هر بخش تجاری
– سبک رهبری متفاوت نسبت به مدیریت پروژه سنتی
– مجموعه ای از ابزارهای متفاوت از آنچه در دوره های مدیریت پروژه های سنتی آموزش داده می شود.
« بعضی از ابزارهایی که معمولا برای مدیریت نوآوری استفاده می شوند عبارتند از:
– تفکر طراحی(نوعی روش خلاق برای حل مشکلات با رویکردی انسان محور می باشد.)
– داستان گویی
– نمودار جریان تصمیم گیری
– گزاره ارزش
– تفکر مدل کسب و کار
– دیوار ایده ها و پس از آن یادداشت ها
– ایده پردازی
– نمونه سازی، بهبود آن به طور مداوم
مدیریت نوآوری در خالص ترین شکل، ترکیبی از مدیریت فرآیندهای نوآوری و مدیریت تغییر است. و به محصولات، خدمات، فرآیندهای کسب و کار و نیازهای تحولاتی مرتبط اشاره دارد، بدین ترتیب سازمان باید راه کسب و کار خود را تغییر دهد. تغییر می تواند افزایشی یا رادیکال باشد
مدیریت پروژه شیوه ها به طور کلی فرایندها و حوزه های شناسایی شده در موسسه مدیریت پروژه (PMI) ® و راهنمای مدیریت دانش پروژه (PMBOK® Guide) را دنبال می کنند. نوآوری استراتژیک به دنبال فرآیندهای دیگری مانند استراتژی، کارآفرینی، تغییر و سرمایه گذاری می باشد.
اما اکنون، شرکت ها متوجه شده اند که استراتژی نوآوری از طریق پروژه ها اجرا می شود. به سادگی اظهار داشت، ما در حال مدیریت کسب و کار خود از طریق یک سری از پروژه ها هستیم. مدیریت پروژه تبدیل شده است به سیستم تحویل برای فعالیت-های نوآوری، اما یکپارچگی آنها پیچیده بوده و مقدار آن بسته به نوع پروژه نوآوری متفاوت است.
مدیریت پروژه یک سیستم تحویل کسب و کار است
امروزه مدیران پروژه، بیشتر به عنوان مدیریت بخش کسب و کار می کنند تا اینکه فقط به مدیریت یک پروژه بپردازند همچنین مدیران پروژه در حال حاضر به عنوان ایده دهنده جهت حل مشکلات بازار کسب و کارفعالیت نموده و انتظار می رود که در تصمیم گیری های تجاری به اندازه تصمیمات پروژه دخالت داشته باشند. در گذشته، مدیران پروژه به طور عمده در اجرای پروژه صرفا فعال بوده و تنها مسئولیت ارائه یک خدمت یا محصول را داشتند اما امروزه، مدیر پروژه به طور فعال در تمام مراحل چرخه عمر ازتولید ایده تا تجاری سازی محصول شرکت می کند.
برای چندین دهه، اکثر مدیران پروژه در شیوه های مدیریت پروژه های سنتی آموزش دیده بودند و برای مدیریت پروژه های نوآوری مجهز بودند. امروزه تلاش می شود تا همه اینها را به یک حرفه واحد، یعنی مدیریت پروژه نوآوری(IPM)، متصل کنیم.
نحوه مدیریت پروژه های نواروی
تعداد زیادی ادبیات در مورد مدیریت پروژه وجود دارد. متأسفانه، بیشتر متون مربوط به مدل های مدیریت پروژه خطی با این فرض که “یک اندازه برای همه مناسب است” تمرکز می کنند. در حالی که این ممکن است در بعضی از صنایع و برای برخی از پروژه ها حقیقت داشته باشد، اما مفهوم “یک روش برای همه” اما برای پروژه های نوآوری مناسب نمی باشد. همچنین نوآوری در صنایع گوناگون متفاوت است، و حتی شرکت های دارای صنعت یکسان نمی توانند به توافقی واحد جهت چگونگی مدیریت نوآوری برسند.
این وضعیت حتی بدتر می شود زمانی که شرکت ها سعی به استفاده از مدیریت پروژه سنتی برای فرآیندهای کسب و کار مانند نوآوری مدل کسب و کار استفاده کنند، جایی که شما دارای بیشترین میزان ریسک و عدم اطمینان هستید، در حالی که برنامه-ریزی مدیریت ریسک سنتی کارکرد مناسب را نداشته و همچنین جایی که انعطاف پذیری زیاد لازم است.
مدیران پروژه نیاز به انعطاف پذیری در توانایی خود دارند تا ابزار مناسب برای پروژه های خود و همچنین سفارشی کردن فرآیندهای متناسب با نیازهای پروژه ها را به خوبی انجام دهند. این حقیقت حتی برای آن دسته از پروژه هایی که نیازمند نوآوری نیست، صادق است. در آینده مدل های مدیریت پروژه انعطاف پذیر مانند آنهایی که در پروژه های Agile و Scrum بیشتر مورد استفاده قرار می گیرند.
“مدیران باید ابتدا نوع پروژه را تشخیص دهند، در برابر فشار سازمانی مقاومت کنند تا رویکردهای سنتی” منطقی “را برای همه پروژه ها تطبیق دهند و رویکرد مناسب را به کار گیرند.
ما از Agile و Scrum آموخته ایم که روش های مدیریت پروژه انعطاف پذیر برای بسیاری از پروژه ها ضروری است. این همان تفکر برای پروژه های نوآوری ضروری است. ما به ابزارهای متفاوت و مجموعه مهارت های متفاوت از آنچه مدیران پروژه در حال حاضر استفاده می کنند، نیاز داریم.