
در حال حاضر، اکثر افراد ارزش یک برند شخصی قدرتمند را درک میکنند. اگر واقعبین باشیم، باید بپذیریم که اگر نقاط قوت، ویژگیها یا دیدگاههای خاصی نداشته باشیم، به فردی نامرئی در محیط حرفهای تبدیل خواهیم شد. این ممکن است همین الان انقدرها آزاردهنده نباشد اما اگر میخواهید پیشرفت کنید، باید خود را به نوعی از دیگران متمایز نمایید. افرادی که برند شخصی قدرتمندی دارند، به نوعی خود را بیمه شغلی کردهاند چون خیالشان راحت است همیشه کسانی هستند که با آغوش باز برای همکاری آماده باشند.
اما مسئله اینجاست که بسیاری از ما علیرغم اینکه اهمیت این موضوع را میدانیم، آنقدر مشغول روزمرگی هستیم که نمیتوانیم به ایجاد یک برندشخصی قوی فکر کنیم. در میان ترافیک جلسات، ایمیلها و سایر تعهدات روزمره، چگونه میتوانیم زمانی را برای پیشرفت در این زمینه مهم و حیاتی اختصاص دهیم؟شاید عجیب باشد اما یکی از راههای پیش رویمان این است که از اصول مدیریت پروژه برای بهبود وضعیت برندسازی شخصی بهره بگیریم. دانشگاه هاروارد در این راستا چارچوبی را پیشنهاد داده است که میتواند به ما در این مسیر کمک کند.
البته یادآور شویم که همه عناصر مدیریت پروژه به طور کامل به برندسازی شخصی منتهی نمیشوند. برای مثال، در حوزه برندسازی شخصی، “حامی پروژه” شما تقریباً همیشه خودتان هستید! بااینحال، در این یادداشت چند اصل کلیدی مدیریت پروژه وجود دارد که میتوانید از آنها پیروی کنید تا با وجود حواسپرتیها و مشغلههایی که تقریباً در هر تجربه حرفهای وجود دارد، احتمال موفقیت تلاشهای برندینگ شخصی شما بسیار بیشتر شود.
- هدف خود را مشخص کنید.
توسعه و تقویت برند شخصی امری زمانبر است و تقریباً هرگز به یکباره اتفاق نمیافتد. بنابراین ضروری است که قبل از شروع، هدف خود را شفاف کنید زیرا در غیر این صورت احتمالاً با بروز فشارهای زمانی، انگیزه شما به سرعت از بین خواهد رفت. یک روش آسان برای یافتن هدف برندسازی شخصیتان این است که چندین بار از خود بپرسید “چرا این کار را انجام میدهم؟”. پاسختان ممکن است این باشد که دوست دارید افراد شما را با تخصصتان بشناسند. این بار دوباره از خود سؤال کنید: چرا میخواهید به دلیل تخصص خود شناخته شوید؟ شاید این بار پاسختان این باشد که میخواهید احتمال فروش خدماتتان را افزایش دهید. باز هم بپرسید چرا. چنین رویکردی به شما کمک میکند تا انگیزه خود را درک کنید و ببینید این موضوع چقدر برایتان اهمیت دارد.
- چقدر قرار است روی این کار سرمایهگذاری کنید؟
ما در مدیریت پروژه به دنبال شناسایی هزینهها هستیم و سعی میکنیم آن را در میزان زمان لازم برای اجرای پروژه، هزینه تبلیغات، تحقیق و توسعه، نمونهسازی، نرمافزار، ساخت و موارد دیگر جستوجو کنیم. وقتی صحبت از ساخت برند شخصی میشود، باید بدانید که بیشتر سرمایهگذاری شما از جنس زمانی خواهد بود. بهعنوانمثال، ممکن است تصمیم بگیرید که شبکه غنیتری داشته باشید، محتوا تولید کند یا شأن اجتماعی خود را بهبود ببخشید. مهم است که بدانیم ساخت یک برند شخصی قوی پروژهای است که سالها طول میکشد تا به شکلی که واقعاً انتظار دارید، انجام شود.
- در مورد دستاوردها و نحوه سنجش آنها شفاف و صریح باشید.
در مدیریت پروژه یک سؤال ضروری برای هر مدیر پروژهای وجود دارد و آن هم این است که: از کجا میدانید که موفق بودهاید؟ چه دستاوردهایی در چه زمانهایی اتفاق خواهد افتاد؟ بهعنوانمثال، ممکن است به دنبال مزایایی همچون درآمد باشید (مشتریان بیشتری به دلیل برند قویتان به دنبال شما هستند)، یا ضریب تأثیر برایتان مهم باشد یا پیشرفت شغلی را هدف قرار دهید.
ایجاد یک پرسونال برند قوی فرآیندی است که طی سالیان متمادی انجام میشود. مزایا و دستاوردهای این مسیر به ندرت در عرض چند هفته یا حتی چند ماه به دست میآید. اما به منظور حفظ انگیزه خود در طول فرآیند، ضروری است که فرضیهای را برای مدت زمان لازم جهت دستیابی به دستاوردهای این مسیر، مشخص کنید. به همان اندازه مهم است تا نشانههای کوچکی از پیشرفت را برای نظارت در طول مسیر شناسایی کنید تا بتوانید به طور دورهای پیشرفت خود را در رسیدن به اهدافتان بررسی کنید و پیروزیهای خود را جشن بگیرید.
- ذینفعان خود را در این مسیر شناسایی کنید.
ساختن یک برند شخصی قوی ممکن است پروژهای به نظر برسد که فقط شما را تحت تأثیر قرار میدهد اما در واقع مهم است که به طور گسترده در مورد سهامدارانی که ممکن است در این مسیر تحت تأثیر قرار بگیرند، فکر کنید. بهعنوانمثال، با افزایش فعالیتتان در شبکههای اجتماعی، مدیرتان ممکن است احساس خطر کند یا نگران شود که شما شغلتان را ترک نمایید. در صورت امکان، مهم است که آنها را از اهداف خود آگاه کنید و تا حد امکان حمایت آنان را جلب نمایید.
- نقشه خود را به پایان برسانید
در نهایت، باید بپرسید: کار چگونه و چه زمانی انجام خواهد شد؟ هر مدیر پروژهای به شما میگوید که پروژهها جریان طبیعی دارند. احساس آرامش در ابتدای پروژه وجود دارد، زیرا پایان آن دور به نظر میرسد. وقتی پروژه به سمت نقطه میانی حرکت میکند و تیمها متوجه میشوند که ضربالاجلها به سرعت در حال نزدیک شدن هستند، استرس شروع میشود. در پایان پروژه، همه در تقلای دیوانهواری برای انجام کارها هستند. یک کار کلیدی مدیران پروژه این است که پروژهها را به موارد تحویلدادنی کوچک و با بازههای متناوب زمانی تقسیم کنند تا این فشار را کاهش دهند. ایجاد عادت برای سنجش و بازنگری تعهدات هر هفته، راهی عالی برای تمرکز بر روی چیزهای مهم و دریافت تصویری واضح از آنچه در حال انجام است، به شمار میرود.
ما هرگز نمیتوانیم به طور کامل نحوه نگاه دیگران را به خودمان کنترل کنیم. اما زمانی که شما پرورش برند شخصی خود را مانند یک پروژه مدیریت میکنید که مملو از اهداف قانعکننده، اهداف بلندپروازانه، جدول زمانی واقعبینانه و نتایج واضح است، شانس موفقیت شما در ایجاد شهرتی که میتوانید به آن افتخار کنید بسیار بیشتر خواهد بود.
مجله کسبوکار هاروارد، می 2022